جامعه خيلي بزرگتر از ما است
مهرداد احمديشيخاني
ايران بعد از مشروطه جامعهاي جنبشي داشته است
در اواخر دهه هشتاد بود كه از دفتر مركزي مناطق آزاد ويژه اقتصادي با من تماس گرفتند و خواستند كه براي «منطقه آزاد مكران» نشانه طراحي كنم. براي آنكه كمي با ويژگيهاي اين منطقه آشنا شويد به چند نكته به شكل گذرا اشاره ميكنم.
1) منطقه ساحلي مكران به طول 800 كيلومتر در جوار درياي عمان كه از چابهار تا جاسك كشيده شده؛ منطقهاي منحصربهفرد است و امكان دسترسي به آبهاي آزاد و كريدورهاي جهاني را دارد و همچنين استقرار صنايع انرژيبر و آببر در حاشيه ساحل آن آسان است. 2) به نتيجه رسيدن پروژه كريدور شمال ـ جنوب كه امكان دسترسي سهل و آسان تمامي كشورهاي شمال ايران به درياها را ميسر ميكند، فقط با راهاندازي اين منطقه فراهم ميشود. 3) در صورت راه افتادن منطقه آزاد مكران و گشايش كريدور شمال ـ جنوب، مسالهاي به نام تحريم بلاموضوع است، چون در آن صورت، تحريم ايران به معني تحريم حداقل 10 كشور ديگر خواهد بود. حالا دقت كنيد كه موضوعي با اين درجه اهميت، هم براي كشور ما و هم براي اقتصاد جهاني كه حدود 25 سال است كه راهاندازي آن جزو ضروريات كشور است، روزي كه حدود 12 سال پيش سراغ من آمدند در چه وضعيتي بود؟ دفتري كه براي اين منظور در مناطق آزاد به كاركنان آن اختصاص داده بودند، يك اتاق 12 متري با سه كارمند بود كه شش ماه از آخرين باري كه حقوق گرفته بودند، ميگذشت. طراحي نشانه را هم با من بميرم تو بميري و حالا بعدا از خجالت شما در ميآييم و اين يك پروژه ملي است و بسيار حياتي، به من سفارش دادند و كار انجام شد و روزي كه رفتم تا كار را تحويل بدهم، معلوم شد همان سه كارمند را هم مرخص كرده بودند و خلاص. حالا هم كه در گوگل جستوجو كردم، ميبينم كه نه تنها بعد از سفارش به من و نهايي شدن نشانه منطقه آزاد ويژه اقتصادي مكران در آتليهام، چيزي از نشانه اين منطقه نيست كه اصلا خود منطقه آزاد مكران هم وجود خارجي ندارد و هنوز صحبت از آن است كه چقدر راهاندازي آن براي كشور ضروري است و تازه بعد از 25 سال، هيات دولت مصوبهاي براي تشكيل شوراي توسعه سواحل مكران و تعيين محدوده جغرافيايي آن در مهرماه گذشته ابلاغ كرده است. اما موضوع اينجاست كه كشور طرف قرارداد ما براي راهاندازي و توسعه اين منطقه كدام كشور است؟ چين. اما همين يعني به فنا رفتن كل پروژه. يعني همان دليلي كه در تمام اين 25 سال با اين همه تاكيد در برنامههاي پنج ساله بر ضرورت راهاندازي اين منطقه آزاد، بينتيجه بوده. كافي است نام چين در يك پروژه باشد تا افكار عمومي به شدت در مقابل آن موضع بگيرد و چنان پروپاگاندايي ساخته شود كه هيچ كس جرات نكند حتي از 100 كيلومتري آن عبور كند. اما چرا اينگونه است؟ فقط به يك دليل ساده. جامعه ايران از عصر مشروطه تاكنون يك جامعه با افكار عمومي بسيار فعال بوده و با اينكه در همه اين 120 سال، حاكميتها به افكار عمومي بيتوجه بودهاند، ولي توان ايستادگي در مقابل آن را هم نداشتهاند. جامعه ايران در تمام اين 120 سال يك جامعه جنبشي بوده و همچنان جامعهاي جنبشي است و تا وقتي حاكميت چنين جامعهاي را به رسميت نشناسد، از انجام هر پروژه بنياديني ناتوان خواهد بود، چراكه بدون همراه ساختن اين جامعه با خود، فقط راه تقابل باز ميماند و در تقابل، هر جامعهاي از حاكميتش بزرگتر و قويتر است و به ناچار در مقابل آن مجبور به عقبنشيني. كافي است نگاه كنيم كه در همين دو دهه تمام كشورهاي منطقه با چين پيمانهاي اقتصادي منعقد كردهاند و كشور ما با اين همه چراغسبزي كه نشان ميدهد، حتي در به سرانجام رساندن يك اتوبان تهران ـ شمال با چينيها به مشكل خورده و دليل بسيار روشن است. كشورهاي جنوبي خليج فارس به صورت «شركت سهامي خاص خانوادگي» اداره ميشوند و در آنها چيزي به نام افكار عمومي وجود ندارد، در حالي كه ايران از زمان مشروطه، از اداره كشور به صورت شركت سهامي خاص خارج شده. چند روز پيش فيلم ستارخان، ساخته مرحوم علي حاتمي را ميديدم. ستارخان يك دلال اسب و مورد وثوق مردم تبريز بود. يك مرد عامي كه جانش را بر سر مشروطه گذاشت و مشروطه را از شكست رهانيد. بارها اين فيلم را ديدهام و هميشه به يك نتيجه رسيدم، اينكه در اين سرزمين، حتي يك انسان بيسواد و عامي هم خودش را در امور كشور سهيم ميداند و اگر پايش بيفتد، دست به اقدام ميزند. از اين نمونهها در كشورمان بسيارند. يكي از آنها همين دوست دوره جوانيم امير رفيعي كه ماجراي يكتنه ايستادنش در مقابل ارتش عراق را در دهانه پل خرمشهر هفته پيش نوشتم يا مثلا رييسعلي دلواري. افكار عمومي در ايران مهم است. بدون توجه به خواسته جامعه، هيچ كاري را در ايران نميتوان به نتيجه رساند. نه طرح صيانت، نه گشت ارشاد، نه مولدسازي، نه بهاي سوخت، نه ماليات بر قبر مردگان و نه هيچ چيز ديگر و حالا بعد از ماجراهاي اين چهار ماه كه ديگر هيچ هيچ. بايد بالاخره اين را متوجه بشويم كه جامعه بزرگتر از ماست. خيلي خيلي بزرگتر از ما و هيچ پروژهاي، حتي بهترين پروژهها، بدون اقناع و سهيم كردن افكار عمومي به نتيجه نخواهد رسيد .